شق کردن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
شخص
مترادف و متضاد
سفت کردن، سفت و سخت کردن، شق کردن
لغت نامه دهخدا
شق کردن. [ ش َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) راست و دراز کردن. ( ناظم الاطباء ). || شکافتن و چاک کردن و دریدن و دونیم کردن و چاک زدن و از هم جدا کردن و منقسم کردن. ( ناظم الاطباء ).
واژه نامه بختیاریکا
( شَق کِردِن ) شقه کردن؛ به عنوان تنبیهی برای زنان کاربرد دارد
پیشنهاد کاربران
نعوظ
در زبان ترکی واژه شاخ از مصدر شاخلاماق یا شاخلاماخ گرفته شده است . به معنی سیخ نگه داشتن ، تیز کردن و راست نگه داشتن . که در فارسی به این شاخ شق کردن گفته می شود به معنی سیخ و تیز ایستادن . بنابراین وقتی خر یا هر حیوانی گوش های خود را تیز می کند به عنوان مثال می گویند" اولاخ قولاقین شاخلادی" در حیدر بابای شهریار می خوانیم .
نوْروز علی خرمنده وَل سوْرردى
گاهدان یئنوب ، کوْلشلرى کوْرردى
داغدان دا بیر چوْبان ایتی هوْرردى
اوندا ، گؤردن ، اولاخ ایاخ ساخلادى
داغا باخیب ، قولاخلارین شاخلادى
( هر گز فراموش نمی کنم آن روزهایی که در روستا ) نور روز علی ( روی خوشه های گندم ) چرخ خرمن کوب را می گردانید .
هر از گاهی برگشته ساقه های پراکنده را با پارو جمع می کرد .
در همان لحظه صدای خاطره انگیز سگ چوپان که پارس می کرد از بالای کوه به گوش می رسید
به یک باره خری که خرمن کوب را می کشید متوقف می شد و از حرکت باز می ایستاد .
نگاهی به سمت کوهی که صدای سگ چوپان از آن می آمد انداخته و گوش های خود را تیز می کرد.
( حیدربابای شهریار )
نوْروز علی خرمنده وَل سوْرردى
گاهدان یئنوب ، کوْلشلرى کوْرردى
داغدان دا بیر چوْبان ایتی هوْرردى
اوندا ، گؤردن ، اولاخ ایاخ ساخلادى
داغا باخیب ، قولاخلارین شاخلادى
( هر گز فراموش نمی کنم آن روزهایی که در روستا ) نور روز علی ( روی خوشه های گندم ) چرخ خرمن کوب را می گردانید .
هر از گاهی برگشته ساقه های پراکنده را با پارو جمع می کرد .
در همان لحظه صدای خاطره انگیز سگ چوپان که پارس می کرد از بالای کوه به گوش می رسید
به یک باره خری که خرمن کوب را می کشید متوقف می شد و از حرکت باز می ایستاد .
نگاهی به سمت کوهی که صدای سگ چوپان از آن می آمد انداخته و گوش های خود را تیز می کرد.
( حیدربابای شهریار )
کلمات دیگر: