کلمه جو
صفحه اصلی

عفونی کردن

فارسی به انگلیسی

infect

فارسی به عربی

اصب

مترادف و متضاد

contaminate (فعل)
الودن، ملوی کردن، سرایت دادن، عفونی کردن

taint (فعل)
فاسد کردن، رنگ کردن، لکه دار کردن، عفونی کردن، الوده شدن، ملوث کردن

infect (فعل)
الوده کردن، عفونی کردن، پر کردن، گند زده کردن، مبتلا و دچار کردن، سرایت کردن


کلمات دیگر: