عریض کردن
فارسی به انگلیسی
to widen
broaden, widen
فارسی به عربی
توسع
مترادف و متضاد
منبسط کردن، وسیع کردن، پهن کردن، عریض کردن
پهن کردن، عریض کردن، گشاد کردن
فرهنگ فارسی
پهن کردن با وسعت کردن
لغت نامه دهخدا
عریض کردن. [ ع َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) پهن کردن. باوسعت کردن. واسع کردن.متسع ساختن. توسعه دادن. اتساع دادن. سعه دادن. وسعت دادن. فسیح کردن. عرض دادن. و رجوع به عریض شود.
کلمات دیگر: