کلمه جو
صفحه اصلی

سر رسد

فارسی به عربی

مستحق

مترادف و متضاد

due (صفت)
مقتضی، ناشی از، قابل پرداخت، سر رسد

لغت نامه دهخدا

سررسد. [ س َرْ، رَ س َ ] ( اِ مرکب ) سربازی که در اول صف ایستاده باشد. ( یادداشت مؤلف ).

دانشنامه عمومی

در سازمان های پیش آهنگی به رهبر یک رسد پیش آهنگی سَررَسد گفته می شود. رسد گروهی از پیش آهنگان هستند که به طور منظم گرد هم می آیند.
سررسد مسئول راهنمایی پیش آهنگان برای مدیریت رسد خودشان است. سررسد به سرجوخه های پیش آهنگی تمریناتی برای پیشرفت شخصیتی می دهد.
به دستیار سررسد، رسدیار گفته می شود.


کلمات دیگر: