مترادف صلح جو : آرامش طلب، آشتی خواه، آشتی طلب، سازشکار، سازشگر، سلیم، صلح طلب، مسالمت جو، ملایم متضاد صلح جو : ستیزه جو
irenic (صفت)ارام، ساکن، مسالمت امیز، صلح جوpacifist (صفت)صلح جوpacific (صفت)ارام، صلح جوpacificist (صفت)صلح جو
صلح جو. [ ص ُ ] ( نف مرکب ) خواهان صلح. جوینده صلح. طالب آشتی. آشتی طلب : ما سیکی خوار نیک تازه رخ و صلح جوی تو سیکی خوار بد جنگ کن و ترشروی.منوچهری.خوش بود اندر بهار یار شده صلح جوی ساخته رود و سرود چنگ زن و شعرگوی.امیرمعزی.رجوع به صلح شود.
علی صلح جو، ویراستار و مترجم ایرانیخانه صلح جوجهانگیر صلح جوعزت الله صلح جوحسن صلح جو، کارگردان ایرانی و مجری برنامه آپاراتwiki: صلح جو صلح جو (نام خانوادگی). صلح جو یک نام خانوادگی ست. افراد شاخص با این نام از این قرارند:علی صلح جو، ویراستار و مترجم ایرانیشهلا صلح جو، از اولین زنان حرفه ای در عرصه ستاره شناسی در ایرانحسن صلح جو، مستندساز ایرانی و مجری برنامه آپاراتwiki: صلح جو (نام خانوادگی)