کلمه جو
صفحه اصلی

فاشرا

لغت نامه دهخدا

فاشرا. [ ش َ / ش ِ ] ( سریانی ، اِ ) نوعی از رستنی باشد که مانند عشقه بر درخت پیچد. خوشه و میوه آن زیاده بر ده دانه نمیشود، و آن در اول سبز و در آخر بغایت سرخ گردد. و آن را هزارجشان گویند یعنی هزارگز، و به شیرازی نخوشی خوانند بسبب آنکه میوه آن در زمستان خشک نمیشود، و بعربی کرمةالبیضا و حالق الشعر و عنب الحیه هر دو با حای بی نقطه و به یونانی انبالس لوقی گویند. ( برهان ). فاشری. مأخوذ از سریانی. ( فولرس ).

فرهنگ عمید

گیاهی خاردار، با تارهایی شبیه تاک و میوه ای سرخ رنگ، و خوشه دار و به اندازۀ نخود که به گیا هان و اشیای نزدیک خود می پیچد و مصرف دارویی دارد، هزارکشان، هزارجشان، هزارافشان، هزارشاخ، سپیدتاک، ماردارو، ارجالون.

دانشنامه عمومی

بریونیا (نام علمی: Bryonia) نام یک سرده از تیره کدوییان است.این گیاه بومی اوراسیای غربی و مناطق اطراف آن مانند شمال آفریقا، جزایر قناری و جنوب آسیا است.
بریونیا از گیاهان چندساله، پیچکی و بالاروند، تک پایه یا دوپایه است. برگ هایی پهن همانند انگور و میوه های قرمز کوچک خوشه ای دارد.
در ایران از این گیاه به نام فاشرا، هزارافشان، هزارجشان، ماردارو یا کرم دشتی نیز یاد می شود. در طب سنتی ایران و یونان باستان برای این گیاه خواص دارویی قائل بودند از جمله پاک کننده و لطیف کننده و خشک کننده و گرم کننده معده و مقوی آن و برای رفع صرع و گرفتگی های مجاری و فلج و سستی و بی حسی اعضاء و فراموشی مصرف فراوان دارد.(منبع:کتاب مخزن الادویه، تألیف مرحوم سید محمد حسین عقیلی علوی خراسانی شیرازی)
بنابه آثار رابرت گریوز که داستان های خود را از تاریخ استناد کرده است. امپراتور روم باستان، تبریوس کلودیوس سزار آگوستوس ژرمانیکوس، برای رفع مشکلات حواس پرتی و دردهای شکمی خود طبق نظر پزشکان خود از این گیاه بهره می برده است.(منبع:کتاب خدایگان کلودیوس تألیف رابرت گریوز ترجمه فریدون مجلسی)

دانشنامه آزاد فارسی

فاشَرا
فاشَرا
گیاهانی علفی، از جنس Bryonia، خانوادۀ کدوییان. ریشۀ این گیاهان پایا به شکل شلغم، برگ های آن متناوب پنجه ای و دارای پیچک های ساده است. گل ها تک جنس و کاسۀ سبز آن کم کم قرمزرنگ می شود. میوۀ کوچک و سبزرنگ آن ها نیز کم کم قرمز می شود. گونۀ معروف آن B. dioica است که ریشه اش مسهل و به شلغم شیطان معروف است. فاشرای زبر و فاشرای یک پایه از دیگر گیاهان این جنس در ایران اند.


کلمات دیگر: