باراني , پر باران , خيس , تر , رگبار گرفته
ممطر
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
ممطر. [ م ُ طِ ] ( ع ص ) بارنده. بارانی.
- عارض ممطر ؛ ابر بارنده. ( از ناظم الاطباء ).
- یوم ممطر ؛ روز بارانی. روز باباران. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ).
ممطر. [ م ِ طَ ] ( ع اِ ) لباس پشمین که در باران برای محافظت از آن می پوشند. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). بارانی. ( منتهی الارب ) ( دهار ) ( آنندراج ).جامه بارانی. ج ، مماطر. ( مهذب الاسماء ). یاپونچی.
- عارض ممطر ؛ ابر بارنده. ( از ناظم الاطباء ).
- یوم ممطر ؛ روز بارانی. روز باباران. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ).
ممطر. [ م ِ طَ ] ( ع اِ ) لباس پشمین که در باران برای محافظت از آن می پوشند. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). بارانی. ( منتهی الارب ) ( دهار ) ( آنندراج ).جامه بارانی. ج ، مماطر. ( مهذب الاسماء ). یاپونچی.
ممطر. [ م ِ طَ ] (ع اِ) لباس پشمین که در باران برای محافظت از آن می پوشند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بارانی . (منتهی الارب ) (دهار) (آنندراج ).جامه ٔ بارانی . ج ، مماطر. (مهذب الاسماء). یاپونچی .
ممطر. [ م ُ طِ ] (ع ص ) بارنده . بارانی .
- عارض ممطر ؛ ابر بارنده . (از ناظم الاطباء).
- یوم ممطر ؛ روز بارانی . روز باباران . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
کلمات دیگر: