( صفت ) زن گرامی دلارام .
تیر کوتاه بی پیکان
تیر کوتاه بی پیکان
حظیة. [ ح َی ْ ی َ ] (ع ص ، اِ) تأنیث حظی . بهره مند. دولتی . (منتهی الارب ). بخت ور. بختیار. کسی که مردم او را دوست دارند و مقام او بزرگ شمارند. (اقرب الموارد). || کنیزک که از زن پنهان دارند. (مهذب الاسماء). کنیزی که نزد پادشاه گرامی است . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) : والده ٔ او حظیه ای بود از حرم سلطان . (جهانگشای جوینی ). ج ، حظایا. || بهره . نصیب .
حظیة. [ ح ُ ظَی ْ ی َ ] (ع اِ) تیر کوتاه بی پیکان . (منتهی الارب ). تیر کوتاه بقدر یک ذراع بدون پیکان . (از اقرب الموارد).
- امثال :
احدی حظیات لقمان ؛ یضرت لمن یعرف بالشراره ثم جأت منه صالحة. (منتهی الارب ).