مکتب آنال. مکتب آنال (تلفظ فرانسوی: ) به مکتب گروهی از تاریخ نگاران گفته می شود که روش آنها همان شیوهٔ تاریخ نویسیِ تاریخ نویسان فرانسوی در سدهٔ بیستم است و بر تاریخ طولانی مدت اجتماعی تأکید دارد. نام این مکتب از نام یک مجلهٔ فرانسوی با نام «Annales d'histoire économique et sociale» گرفته شده است که توسط جمعی از تاریخ نویسان مکتب آنال منتشر می شد.این مکتب تأثیر بسیاری بر کارهای تاریخ نویسی در فرانسه و شماری از دیگر کشورها گذاشت، به ویژه در زمینه های استفاده از روش های علوم اجتماعی به وسیلهٔ پژوهشگران تاریخ، تأکید بیشتر بر جنبه های اجتماعی تا جنبه های سیاسی و دیپلماتیک در پژوهش های تاریخی و رویکردی بر ضد تحلیل طبقاتی تاریخ نگاری مارکسیستی.
رویگردانی از تمرکز صِرف بر تاریخ نگاریِ روایتگرانه و پوزیتیویستیِ منحصر به موضوعات سیاسی و درباری (مکتب رانکه) و تأکید بر تاریخ اقتصادی و اجتماعی یا به قولی «تاریخِ وسیع تر و انسانی تر» که تمام فعالیت های انسان را شامل شود و با نقل وقایع کمتر مرتبط باشد تا تحلیل «ساخت».
بهره گیری از پیشرفت های رشته های همسایه و هم پیوند (جغرافیا، جامعه شناسی، روان شناسی، زبان شناسی، انسان شناسی، قوم شناسی، متخصصان مطالعهٔ مذاهب) و ادبیات با تاریخ.
بررسی تفصیلی و همه جانبهٔ موضوع و پرهیز از تخصص گرایی افراطی و تکه تکه کردن تاریخ، حذف مرزهای اعتباری و مجازی میان آن ها.
ضرورت استفادهٔ نقادانه از منابع و گسترش مفهوم متداول منابع تاریخی، به نحوی که کلیهٔ آثار به جامانده از گذشته در هر شکل و با هرنوع و کیفیتی به عنوان منبع تاریخ نگاری به حساب آیند.
ضرورت توجه به تقدم تفکر خلّاق در جریان کار علمی و اهمیت تدوین چارچوب نظری انعطاف پذیر به عنوان نقطهٔ شروعِ «تولد شناخت تاریخی» و به عنوان راهنمای جمع آوری اطلاعات لازم و مناسب. این امر سبب می شود که رازهای سر به مُهر منابع تاریخی که از فرایندهای مهم تری حکایت می کنند برملا شوند و مسائلی مطرح گردد که به هیچ وجه از ظاهر وقایع و معنای ظاهری آن ها قابل استنباط نیستند.
ضرورت حفظ رابطهٔ متقابل بین نظریه و روش و تصحیح دائمی این دو با شروع و ادامهٔ فرایند پژوهش.
ضرورت حفظ عینیت در پژوهش های تاریخی و استفادهٔ بجا از اسناد و مدارک تاریخی، آن هم در حجمی خیره کننده؛ و لذا مقابله با دگماتیسم در هر شکل و قالب و لباسی و پرهیز از تعمیم های ناروا و بدون تجزیه و تحلیل دقیق شرایط جامعه های حاکم بر رخدادها. در عین حال آنالیست هایی چون بلوخ اهل تعمیم و استفادهٔ محتاطانه از واژه های کلی چون فئودالیسم بودند.
پرداختن به انبوه بی پایانی از جزئیات و ریختن آن ها در چارچوبی علمی با استفاده از تئوری های علوم و رشته های هم پیوند با تاریخ.
تقریباً بعد از ۱۹۲۰ میلادی بود که مارک بلوخ و لوسین فور (بنیانگذاران تاریخ نگاری مکتب آنال) بر ضد تاریخ نگاری سنتی روایی اروپایی برخاسته، نوعی تاریخ نگاری مسئله محور را مطرح کرده بودند که به سؤالات بزرگ از طریق بررسی منظم تحولات ساختاری پاسخ دهند. از سال ۱۹۲۰ به بعد، تاریخ نگاران نسل نخست مکتب آنال (لوسین فور، مارک بلوخ و فرناند برودل) چند ویژگی را طی تکامل مکتب خود به عنوان صفات اصلی مکتب آنال مطرح ساختند:
در دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی، در آثار مورخان نسل دوم مکتب آنال پنج گرایش عمده به چشم می خورد:
فرناند برودل ایدهٔ تأثیرات جبری محیطی را مطرح کرده بود. یعنی عقیده ای که مرکزیت و محوریت جهان طبیعت در تاریخ انسانی را باور دارد. یعنی تاریخ بشر تاریخ پایان ناپذیر تلاش انسان در برابر عناصر مختلف است. اما لوسین فور در کتاب مقدمه ای جغرافیایی بر تاریخ بر جبر جغرافیا تاخته، اعلام کرد که «آدمی در انطباق با محیط جغرافیایی همواره ممکن ها را فراروی دارد و نه ضرورت ها را. با تحققِ بخشی از آنچه امکان تحقق دارد، در توسعهٔ آینده جوامع انسانی میزانی از تعیین شدگی حکمفرما می شود لیکن آدمی هرگز نه قدرت تغییر (چه کم و چه بیش) را از دست می دهد و نه امکان انتخاب از همهٔ آنچه ممکن است را و با انتخاب بخشی از همهٔ ممکن ها، امکانات جدیدی زاده می شوند.»
رویگردانی از تمرکز صِرف بر تاریخ نگاریِ روایتگرانه و پوزیتیویستیِ منحصر به موضوعات سیاسی و درباری (مکتب رانکه) و تأکید بر تاریخ اقتصادی و اجتماعی یا به قولی «تاریخِ وسیع تر و انسانی تر» که تمام فعالیت های انسان را شامل شود و با نقل وقایع کمتر مرتبط باشد تا تحلیل «ساخت».
بهره گیری از پیشرفت های رشته های همسایه و هم پیوند (جغرافیا، جامعه شناسی، روان شناسی، زبان شناسی، انسان شناسی، قوم شناسی، متخصصان مطالعهٔ مذاهب) و ادبیات با تاریخ.
بررسی تفصیلی و همه جانبهٔ موضوع و پرهیز از تخصص گرایی افراطی و تکه تکه کردن تاریخ، حذف مرزهای اعتباری و مجازی میان آن ها.
ضرورت استفادهٔ نقادانه از منابع و گسترش مفهوم متداول منابع تاریخی، به نحوی که کلیهٔ آثار به جامانده از گذشته در هر شکل و با هرنوع و کیفیتی به عنوان منبع تاریخ نگاری به حساب آیند.
ضرورت توجه به تقدم تفکر خلّاق در جریان کار علمی و اهمیت تدوین چارچوب نظری انعطاف پذیر به عنوان نقطهٔ شروعِ «تولد شناخت تاریخی» و به عنوان راهنمای جمع آوری اطلاعات لازم و مناسب. این امر سبب می شود که رازهای سر به مُهر منابع تاریخی که از فرایندهای مهم تری حکایت می کنند برملا شوند و مسائلی مطرح گردد که به هیچ وجه از ظاهر وقایع و معنای ظاهری آن ها قابل استنباط نیستند.
ضرورت حفظ رابطهٔ متقابل بین نظریه و روش و تصحیح دائمی این دو با شروع و ادامهٔ فرایند پژوهش.
ضرورت حفظ عینیت در پژوهش های تاریخی و استفادهٔ بجا از اسناد و مدارک تاریخی، آن هم در حجمی خیره کننده؛ و لذا مقابله با دگماتیسم در هر شکل و قالب و لباسی و پرهیز از تعمیم های ناروا و بدون تجزیه و تحلیل دقیق شرایط جامعه های حاکم بر رخدادها. در عین حال آنالیست هایی چون بلوخ اهل تعمیم و استفادهٔ محتاطانه از واژه های کلی چون فئودالیسم بودند.
پرداختن به انبوه بی پایانی از جزئیات و ریختن آن ها در چارچوبی علمی با استفاده از تئوری های علوم و رشته های هم پیوند با تاریخ.
تقریباً بعد از ۱۹۲۰ میلادی بود که مارک بلوخ و لوسین فور (بنیانگذاران تاریخ نگاری مکتب آنال) بر ضد تاریخ نگاری سنتی روایی اروپایی برخاسته، نوعی تاریخ نگاری مسئله محور را مطرح کرده بودند که به سؤالات بزرگ از طریق بررسی منظم تحولات ساختاری پاسخ دهند. از سال ۱۹۲۰ به بعد، تاریخ نگاران نسل نخست مکتب آنال (لوسین فور، مارک بلوخ و فرناند برودل) چند ویژگی را طی تکامل مکتب خود به عنوان صفات اصلی مکتب آنال مطرح ساختند:
در دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی، در آثار مورخان نسل دوم مکتب آنال پنج گرایش عمده به چشم می خورد:
فرناند برودل ایدهٔ تأثیرات جبری محیطی را مطرح کرده بود. یعنی عقیده ای که مرکزیت و محوریت جهان طبیعت در تاریخ انسانی را باور دارد. یعنی تاریخ بشر تاریخ پایان ناپذیر تلاش انسان در برابر عناصر مختلف است. اما لوسین فور در کتاب مقدمه ای جغرافیایی بر تاریخ بر جبر جغرافیا تاخته، اعلام کرد که «آدمی در انطباق با محیط جغرافیایی همواره ممکن ها را فراروی دارد و نه ضرورت ها را. با تحققِ بخشی از آنچه امکان تحقق دارد، در توسعهٔ آینده جوامع انسانی میزانی از تعیین شدگی حکمفرما می شود لیکن آدمی هرگز نه قدرت تغییر (چه کم و چه بیش) را از دست می دهد و نه امکان انتخاب از همهٔ آنچه ممکن است را و با انتخاب بخشی از همهٔ ممکن ها، امکانات جدیدی زاده می شوند.»
wiki: مکتب آنال