ساز و آواز
ساز و نوا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(زُ نَ ) (اِمر. ) ساز و آواز، ساز و سرور.
لغت نامه دهخدا
ساز و نوا. [ زُ ن َ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) ساز و آواز. ساز و سرور. بزن و بکوب. ساز و نواز :
رطل کشان صبح را نزل و نوای تازه بین
زخمه زنان بزم را ساز و نوای تازه بین.
خاقانی.
- بسازو نوا ؛ با ساز و آواز، با تار و طنبور :
تا مطربان ز شوق منت آگهی دهند
قول و غزل بساز و نوا میفرستمت.
رطل کشان صبح را نزل و نوای تازه بین
زخمه زنان بزم را ساز و نوای تازه بین.
خاقانی.
- بسازو نوا ؛ با ساز و آواز، با تار و طنبور :
تا مطربان ز شوق منت آگهی دهند
قول و غزل بساز و نوا میفرستمت.
حافظ.
|| ایضاً، به اقسام آلات. مکمل. رجوع به ساز شود.کلمات دیگر: