بخشش , عفو , گذشت
مغفره
عربی به فارسی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
مغفرة. [ م ِ ف َ رَ ] (ع اِ) زره خود که زیر کلاه پوشند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مِغفَر. ج ، مغافر. (اقرب الموارد). و رجوع به مغفر شود.
مغفرة. [ م ُ ف ِ رَ ] (ع ص ) بز کوهی ماده بابچه . ج ، مغفرات . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ماده بز کوهی بابچه . (از اقرب الموارد). و رجوع به مُغفِر شود.
مغفرة. [ م َ ف ِ رَ ] (ع مص ) آمرزیدن . (المصادر زوزنی ) (دهار) (ترجمان القرآن ) (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جرجانی آرد: مغفرة آن است که شخص قادر، کار زشت زیردست خود را بپوشاند و اگر بنده عیب مولای خود را از خوف عتاب وی بپوشاند عمل آن بنده را مغفرت نگویند. (تعریفات ) : اولئک یدعون الی النار و اﷲ یدعواالی الجنة و المغفرة باذنه . (قرآن 221/2). اولئک الذین اشتروا الضلالة بالهدی و العذاب بالمغفرة فما اصبرهم علی النار. (قرآن 175/2). قول معروف و مغفرة خیرمن صدقة یتبعها اذی و اﷲ غنی حلیم . (قرآن 263/2).
دانشنامه اسلامی
معنی یَغُضُّونَ: پایین میآورند- آهسته می کنند (کلمه غض به معنای روی هم نهادن پلکهای چشم است و اگر در مورد صوت به کار رود به معنی آهسته کردن صداست مانند عبارت " إِنَّ ﭐلَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِندَ رَسُولِ ﭐللَّهِ أُوْلَـٰئِکَ ﭐلَّذِینَ ﭐمْتَحَنَ ﭐللَّهُ قُل...
ریشه کلمه:
غفر (۲۳۴ بار)