pen
خباک
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
چهاردیواری که چهارپایان رادرمیان آن جابدهند
( اسم ) ۱ - جای تنگ محل خفگی آور . ۲ - خناق .
( اسم ) ۱ - جای تنگ محل خفگی آور . ۲ - خناق .
فرهنگ معین
(خَ ) (اِ. ) ۱ - چهاردیواری سرگشاده که گاو و گوسفند و دیگر چارپایان را در آن نگاه داری کنند. ۲ - کنایه از: جای خفه و تنگ .
لغت نامه دهخدا
خباک. [ خ َ ] ( اِ ) چهار دیوار سرگشاده را گویند که شبها گوسفند و گاو و خر و امثال آنرا در آن کنند. ( از برهان قاطع ) ( از انجمن آرای ناصری ) ( از آنندراج ) ( از فرهنگ رشیدی ) ( از فرهنگ جهانگیری ). حظیره گوسفند. ایستگاه گوسفند. آغل گوسفند :
تن ژنده پیل اندرآمد بخاک
جهان گشت از این درد بر ما خباک.
هزارتن را گوساله رانده ام به خباک.
تن ژنده پیل اندرآمد بخاک
جهان گشت از این درد بر ما خباک.
فردوسی.
هزارتن را خر بیش برده ام بقرارهزارتن را گوساله رانده ام به خباک.
سوزنی.
|| گلو فشردگی ، خَبَک . خفه. خَوَه.فرهنگ عمید
چهاردیواری بدون سقف برای نگه داری چهارپایان: خدنگش بیشه بر شیران کند تنگ / کمندش دشت بر گوران خباکا (رودکی: ۶۸ ).
کلمات دیگر: