کلمه جو
صفحه اصلی

غرمی

لغت نامه دهخدا

غرمی . [ غ َ ما] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ) (معجم البلدان ).


غرمی . [ غ َ ما ] (ع ص ) زن گران جسم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). المراءة الثقیلة. (اقرب الموارد). || (اِ) (معرفة) به معنی «اما»(به تخفیف میم ) کلمه ای است جهت سوگند، یقال : غرمی وجدک ، کما یقال : اما وجدک . (منتهی الارب ) (آنندراج ).


غرمی. [ غ َ ما ] ( ع ص ) زن گران جسم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). المراءة الثقیلة. ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) ( معرفة ) به معنی «اما»( به تخفیف میم ) کلمه ای است جهت سوگند، یقال : غرمی وجدک ، کما یقال : اما وجدک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

غرمی. [ غ َ ما] ( اِخ ) موضعی است. ( منتهی الارب ) ( معجم البلدان ).


کلمات دیگر: