کلمه جو
صفحه اصلی

غرغری

فارسی به انگلیسی

carper

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - کسی که غرغر کند غرغرو ۲ - ( اسم ) گویی کوچک و میان سوراخ که چون تکان دهند صدا کند ۳ - پیاله ای کوچک را به وسیله موی دم اسب بیک قطعه چوب آویزند و چون پیاله را دور گرداند صدای غرغر از آن بر آید .
کلمه ایست که بدان گوسپند را برای دوشیدن خوانند دعائ العنز للحلب

لغت نامه دهخدا

غرغری . [ غ ُ غ ُرْ را ] (ع اِ) کلمه ای است که بدان گوسپند را برای دوشیدن خوانند.(منتهی الارب ). دعاء العنز للحلب . (اقرب الموارد).


غرغری. [ غ ُ غ ُ ] ( ص نسبی ) کسی که غرغر می کند. ( فرهنگ نظام ). غرغرو. قرقرو. || ( اِ ) چیز گرد میان سوراخ ، که جایی آزاد کار گذاشته شده باشد و در حرکت صدای غرغر می کند. ( فرهنگ نظام ). || بازیچه ای است که پیاله کوچک آویخته با موی یا دم اسب است به یک تکه چوب ، و بر دهن پیاله کاغذ یا پوست بسته است و در دور گردانیدن آن پیاله صدای غرغر بیرون می آید. ( فرهنگ نظام ).

غرغری. [ غ ُ غ ُرْ را ] ( ع اِ ) کلمه ای است که بدان گوسپند را برای دوشیدن خوانند.( منتهی الارب ). دعاء العنز للحلب. ( اقرب الموارد ).

غرغری . [ غ ُ غ ُ ] (ص نسبی ) کسی که غرغر می کند. (فرهنگ نظام ). غرغرو. قرقرو. || (اِ) چیز گرد میان سوراخ ، که جایی آزاد کار گذاشته شده باشد و در حرکت صدای غرغر می کند. (فرهنگ نظام ). || بازیچه ای است که پیاله ٔ کوچک آویخته با موی یا دم اسب است به یک تکه ٔ چوب ، و بر دهن پیاله کاغذ یا پوست بسته است و در دور گردانیدن آن پیاله صدای غرغر بیرون می آید. (فرهنگ نظام ).



کلمات دیگر: