جبال قبله
قاعس
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
قاعس. [ ع ِ ] ( ع ص ) نقیض حدب است. گود و فرورفته. ابن اعرابی گوید: اقعس کسی است که پشتش فرورفته و گردنش برگشته است. ( معجم البلدان ).
قاعس. [ ع ِ ] ( اِخ ) جبال قبله. ابن سکیت گوید: قاعس و مناخ و منزل انقب ، یُؤَدین بطرف ینبع در ساحل ( بحر قلزم ) است. ( معجم البلدان ).
قاعس. [ ع ِ ] ( اِخ ) جبال قبله. ابن سکیت گوید: قاعس و مناخ و منزل انقب ، یُؤَدین بطرف ینبع در ساحل ( بحر قلزم ) است. ( معجم البلدان ).
قاعس . [ ع ِ ] (اِخ ) جبال قبله . ابن سکیت گوید: قاعس و مناخ و منزل انقب ، یُؤَدین بطرف ینبع در ساحل (بحر قلزم ) است . (معجم البلدان ).
قاعس . [ ع ِ ] (ع ص ) نقیض حدب است . گود و فرورفته . ابن اعرابی گوید: اقعس کسی است که پشتش فرورفته و گردنش برگشته است . (معجم البلدان ).
کلمات دیگر: