کلمه جو
صفحه اصلی

عجرمه

لغت نامه دهخدا

( عجرمة ) عجرمة. [ ع َ رَ م َ ] ( ع مص ) شتافتن. ( منتهی الارب ). || ( اِ ) صد شتر یا دو صد یا مابین پنجاه تا صد. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). و بدین معنی عُرُمَة و عِجرِمَة نیز آمده است. || ( ص ) مؤنث عجرم. رجوع به عجرم شود.

عجرمة. [ ع ُ رُ م َ / ع ِ رِ م َ ] ( ع اِ ) درختی است خاردار بسیارگره. ( اقرب الموارد ). درختی است بزرگ که آن را گره ها است واز آن کمان سازند. ( معجم البلدان ). درختی است. ( منتهی الارب ). ج ، عُجْرُم و عِجْرِم. || ( ص ) ماده شتر درشت سخت. الناقة الشدیدة. ( اقرب الموارد ).

عجرمة. [ ع ُ رُ م َ ] ( ع ص ) مؤنث عجرم. رجوع به عجرم شود.

عجرمة. [ ع َ رَ م َ ] (ع مص ) شتافتن . (منتهی الارب ). || (اِ) صد شتر یا دو صد یا مابین پنجاه تا صد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و بدین معنی عُرُمَة و عِجرِمَة نیز آمده است . || (ص ) مؤنث عجرم . رجوع به عجرم شود.


عجرمة. [ ع ُ رُ م َ ] (ع ص ) مؤنث عجرم . رجوع به عجرم شود.


عجرمة. [ ع ُ رُ م َ / ع ِ رِ م َ ] (ع اِ) درختی است خاردار بسیارگره . (اقرب الموارد). درختی است بزرگ که آن را گره ها است واز آن کمان سازند. (معجم البلدان ). درختی است . (منتهی الارب ). ج ، عُجْرُم و عِجْرِم . || (ص ) ماده شتر درشت سخت . الناقة الشدیدة. (اقرب الموارد).



کلمات دیگر: