کلمه جو
صفحه اصلی

عثلبه

لغت نامه دهخدا

( عثلبة ) عثلبة. [ ع َ ل َ ب َ ] ( ع مص )گرفتن چوب آتش زنه را از درخت ناشناخته یعنی ندانستن که آتش میدهد یا نه. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || در خاکستر بریان کردن گندم را یا بضرورت کبیده نمودن آن را. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || سخت فروبردن آب را. ( منتهی الارب ). || شورانیدن. || پراکنده ساختن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || تباه کردن.

عثلبة. [ ع َ ل َ ب َ ] (ع مص )گرفتن چوب آتش زنه را از درخت ناشناخته یعنی ندانستن که آتش میدهد یا نه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || در خاکستر بریان کردن گندم را یا بضرورت کبیده نمودن آن را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || سخت فروبردن آب را. (منتهی الارب ). || شورانیدن . || پراکنده ساختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || تباه کردن .



کلمات دیگر: