کلمه جو
صفحه اصلی

عدامه

فرهنگ فارسی

گول گردیدن احمق شدن

لغت نامه دهخدا

( عدامة ) عدامة. [ ع َ م َ ] ( ع مص ) گول گردیدن. احمق شدن. ( قطرالمحیط )( منتهی الارب ). گول و احمق گردیدن. ( ناظم الاطباء ).

عدامة. [ ع َ م َ ] (ع مص ) گول گردیدن . احمق شدن . (قطرالمحیط)(منتهی الارب ). گول و احمق گردیدن . (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: