ناشتاشکن یا ماحضریکه جهت قوم سازند
عجیل
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
عجیل . [ ع َ ] (ع ص ) شتابنده .ج ، عُجالی ̍ و عِجالی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ).
عجیل . [ ع ُ ج َ ] (ع اِ) ناشتاشکن یا ماحضری که جهت قوم سازند. (از منتهی الارب ) (آنندراج ).
عجیل. [ ع َ ] ( ع ص ) شتابنده.ج ، عُجالی ̍ و عِجالی. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ).
عجیل. [ ع ُ ج َ ] ( ع اِ ) ناشتاشکن یا ماحضری که جهت قوم سازند. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ).
عجیل. [ ع ُ ج َ ] ( ع اِ ) ناشتاشکن یا ماحضری که جهت قوم سازند. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ).
کلمات دیگر: