کلمه جو
صفحه اصلی

فحفحه

لغت نامه دهخدا

( فحفحة ) فحفحة. [ ف َ ف َ ح َ ] ( ع مص ) درست کردن دوستی را و بی آمیغ گردانیدن. || عارض شدن گرفتگی در گلو در آواز. ( منتهی الارب ). رجوع به فحفاح شود. || دمیدن در خواب. ( منتهی الارب ).

فحفحة. [ ف َ ف َ ح َ ] (ع مص ) درست کردن دوستی را و بی آمیغ گردانیدن . || عارض شدن گرفتگی در گلو در آواز. (منتهی الارب ). رجوع به فحفاح شود. || دمیدن در خواب . (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: