کلمه جو
صفحه اصلی

قالبه

لغت نامه دهخدا

( قالبة ) قالبة. [ ل ِ ب َ ]( اِخ ) قبیله ای از بَربَر. || شهری از بربر. ( معجم البلدان ج 2 ص 104 ). رجوع به بَربَر شود.
قالبه. [ ل ِ ب ِ ] ( اِخ ) دهی از بخش صالح آباد شهرستان ایلام. در 18000گزی جنوب خاوری صالح آباد و 2000گزی خاوری شوسه ایلام به تهران واقع است. موقع جغرافیائی آن کوهستانی گرمسیر است. 25 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه کنجان چم و محصولات آن غلات ، ذرت ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. ساکنین آن از طایفه گچی ملکشاهی وچادرنشین هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

قالبه . [ ل ِ ب ِ ] (اِخ ) دهی از بخش صالح آباد شهرستان ایلام . در 18000گزی جنوب خاوری صالح آباد و 2000گزی خاوری شوسه ٔ ایلام به تهران واقع است . موقع جغرافیائی آن کوهستانی گرمسیر است . 25 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه ٔ کنجان چم و محصولات آن غلات ، ذرت ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . ساکنین آن از طایفه ٔ گچی ملکشاهی وچادرنشین هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).


قالبة. [ ل ِ ب َ ](اِخ ) قبیله ای از بَربَر. || شهری از بربر. (معجم البلدان ج 2 ص 104). رجوع به بَربَر شود.



کلمات دیگر: