کلمه جو
صفحه اصلی

عجارم

لغت نامه دهخدا

عجارم. [ ع ُ رِ ] ( ع ص ) مرد استواراندام. الرجل الشدید. || کیر سخت. ( منتهی الارب ). کیر و گفته اند بیخ کیر و گاهی کیر را بدان وصف کنند.

عجارم. [ ع َ رِ ] ( ع اِ ) فراهم آمدنگاه گره ها بین دو ران چهارپا. ( اقرب الموارد ).

عجارم . [ ع َ رِ ] (ع اِ) فراهم آمدنگاه گره ها بین دو ران چهارپا. (اقرب الموارد).


عجارم . [ ع ُ رِ ] (ع ص ) مرد استواراندام . الرجل الشدید. || کیر سخت . (منتهی الارب ). کیر و گفته اند بیخ کیر و گاهی کیر را بدان وصف کنند.



کلمات دیگر: