کلمه جو
صفحه اصلی

عجاوه

لغت نامه دهخدا

( عجاوة ) عجاوة. [ ع ُ وَ ] ( ع اِ ) عَجوة. خرمای پر و درون چفسیده. ( منتهی الارب ) در اقرب الموارد آرد: به حجاز مضموم است خرمای محشی در وعاء آن و در قاموس است التمر المحشی. || ( اِخ ) خرمایی است به مدینه. ( اقرب الموارد ).

عجاوة. [ ع ُ / ع ِ وَ ] ( ع اِ ) شیری که بچه یتیم را بدان پرورند. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

عجاوة. [ ع ُ / ع ِ وَ ] (ع اِ) شیری که بچه ٔ یتیم را بدان پرورند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).


عجاوة. [ ع ُ وَ ] (ع اِ) عَجوة. خرمای پر و درون چفسیده . (منتهی الارب ) در اقرب الموارد آرد: به حجاز مضموم است خرمای محشی در وعاء آن و در قاموس است التمر المحشی . || (اِخ ) خرمایی است به مدینه . (اقرب الموارد).



کلمات دیگر: