عجاجة. [ ع َ ج َ ] (ع اِ) گرد. (منتهی الارب ). || دود. (منتهی الارب ). عجاج و عجاجة اخص از عجاج است . (اقرب الموارد). || گله ٔ بزرگ از شتران . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شتر بسیار و بزرگ جثه . (اقرب الموارد) (شرح قاموس ). || لبد عجاجته ؛ بازداشت خود را از چیزی که در آن بوده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || لف عجاجته علیهم ؛ تاراج آورد بر آنها. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
عجاجه
لغت نامه دهخدا
( عجاجة ) عجاجة. [ ع َ ج َ ] ( ع اِ ) گرد. ( منتهی الارب ). || دود. ( منتهی الارب ). عجاج و عجاجة اخص از عجاج است. ( اقرب الموارد ). || گله بزرگ از شتران. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). شتر بسیار و بزرگ جثه. ( اقرب الموارد ) ( شرح قاموس ). || لبد عجاجته ؛ بازداشت خود را از چیزی که در آن بوده. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || لف عجاجته علیهم ؛ تاراج آورد بر آنها. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
کلمات دیگر: