کلمه جو
صفحه اصلی

عداء

عربی به فارسی

تجاوز , جنگ , محاربه , کج خلقي , عداوت , دشمني , جنگ ونزاع , عداوت کردن , () (قرون وسطي) حق موروثي , ريشه هوايي , دونده , گردنده , گشتي , افسر پليس , فروشنده سيار , ولگرد , متصدي , ماشين چي , اداره کننده شغلي , قهرمان دوسرعت


لغت نامه دهخدا

عداء. [ ع َ ] ( ع مص ) درگذشتن از حد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از مهذب الاسماء ). || ستم کردن بر کسی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( اِمص ) دوری. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( قطرالمحیط ). || ( اِ ) کاری که بازگرداند ترا از چیزی. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || الطلق الواحد. ( از اقرب الموارد ). || درازی و پهنای چیزی و حد نهایت آن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

عداء. [ ع ِ ] ( ع اِ ) سنگی نازک که بدان چیزی را بپوشانند. ( از اقرب الموارد ) ( قطرالمحیط ). در محیط المحیط عِدو را بدین معنی نوشته و گوید جمع آن عِداء است و ذیل عِدی نویسد: سنگی است رقیق که بدان چیزی را پوشانند. || ( مص ) خصومت کردن با کسی و دشمن او شدن. ( اقرب الموارد ). || پی یکدیگر زدن. || پی یکدیگر زدن و انداختن دو شکار را در یک تک. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

عداء. [ ع َ ] (ع مص ) درگذشتن از حد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از مهذب الاسماء). || ستم کردن بر کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِمص ) دوری . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (قطرالمحیط). || (اِ) کاری که بازگرداند ترا از چیزی . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || الطلق الواحد. (از اقرب الموارد). || درازی و پهنای چیزی و حد نهایت آن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).


عداء. [ ع ِ ] (ع اِ) سنگی نازک که بدان چیزی را بپوشانند. (از اقرب الموارد) (قطرالمحیط). در محیط المحیط عِدو را بدین معنی نوشته و گوید جمع آن عِداء است و ذیل عِدی نویسد: سنگی است رقیق که بدان چیزی را پوشانند. || (مص ) خصومت کردن با کسی و دشمن او شدن . (اقرب الموارد). || پی یکدیگر زدن . || پی یکدیگر زدن و انداختن دو شکار را در یک تک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: