بالشچه که زنان بر سرین بندند تا فربه نماید انگشت پنجم مرغ
عجازه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( عجازة ) عجازة. [ ع ِ زَ ] ( ع اِ ) بالشچه که زنان بر سرین بندند تا فربه نماید. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || انگشت پنجم مرغ. ( منتهی الارب ). دائرة الطائر التی یضرب بها و هی کالاصبع فی باطن رجله. ( اقرب الموارد ).
عجازة. [ ع ِ زَ ] (ع اِ) بالشچه که زنان بر سرین بندند تا فربه نماید. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || انگشت پنجم مرغ . (منتهی الارب ). دائرة الطائر التی یضرب بها و هی کالاصبع فی باطن رجله . (اقرب الموارد).
کلمات دیگر: