کلمه جو
صفحه اصلی

صدح

فرهنگ فارسی

جای خالی سنگین

لغت نامه دهخدا

صدح . [ ص َ ] (ع مص ) بانگ کردن مرد و خروس و جز آن . (از منتهی الارب ). بانگ کردن خر و کلاغ . (تاج المصادر بیهقی ). بانگ کردن خروس . (زوزنی ). بانگ فاخته . (مهذب الاسماء).


صدح. [ ص َ ] ( ع مص ) بانگ کردن مرد و خروس و جز آن. ( از منتهی الارب ). بانگ کردن خر و کلاغ. ( تاج المصادر بیهقی ). بانگ کردن خروس. ( زوزنی ). بانگ فاخته. ( مهذب الاسماء ).

صدح. [ ص َ دَ ] ( ع اِ ) جای خالی. ( منتهی الارب ). || پشته خورد و سخت وسنگین. ( منتهی الارب ). الاکمة الصغیرة الصلبة الحجارة. ( قطر المحیط ). || ثمره ای است سرخ تر از عناب. ( منتهی الارب ). || سنگی است سیاه پهنا. ( منتهی الارب ). حجر عریض. ( قطر المحیط ). || عَلَم. ( قطر المحیط ) ( منتهی الارب ). ج ، صِدْحان.

صدح . [ ص َ دَ ] (ع اِ) جای خالی . (منتهی الارب ). || پشته ٔ خورد و سخت وسنگین . (منتهی الارب ). الاکمة الصغیرة الصلبة الحجارة. (قطر المحیط). || ثمره ای است سرخ تر از عناب . (منتهی الارب ). || سنگی است سیاه پهنا. (منتهی الارب ). حجر عریض . (قطر المحیط). || عَلَم . (قطر المحیط) (منتهی الارب ). ج ، صِدْحان .



کلمات دیگر: