کودکی که مادر شیر او را از وقت آن وا پس انداخته باشد بچه شیر بدیر یافته
عجی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
عجی. [ ع َ جی ی ] ( ع ص ) بچه گم کرده مادر از مردم و شتر که به شیر بیگانه غذا یافته. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
عجی. [ ع ُ جی ی ] ( ع ص ) کودکی که مادر شیر او را از وقت آن واپس انداخته باشد. ( اقرب الموارد ). بچه شیر بدیر یافته. ( منتهی الارب ). || کودک که به شیر بیگانه پرورش یافته باشد. ( منتهی الارب ).
عجی. [ ع ُ جی ی ] ( ع ص ) کودکی که مادر شیر او را از وقت آن واپس انداخته باشد. ( اقرب الموارد ). بچه شیر بدیر یافته. ( منتهی الارب ). || کودک که به شیر بیگانه پرورش یافته باشد. ( منتهی الارب ).
عجی . [ ع َ جی ی ] (ع ص ) بچه ٔ گم کرده مادر از مردم و شتر که به شیر بیگانه غذا یافته . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
عجی . [ ع ُ جی ی ] (ع ص ) کودکی که مادر شیر او را از وقت آن واپس انداخته باشد. (اقرب الموارد). بچه ٔ شیر بدیر یافته . (منتهی الارب ). || کودک که به شیر بیگانه پرورش یافته باشد. (منتهی الارب ).
کلمات دیگر: