who has vain hopes
خام طمع
فارسی به انگلیسی
فرهنگ معین
(طَ مَ ) (ص مر. ) کسی که آرزوهای بیهوده در سر می پروراند.
لغت نامه دهخدا
خام طمع. [ طَ م َ ] ( ص مرکب ) کسی که دارای آرزوی بیهوده و باطل باشد. ( ناظم الاطباء ). آنکه او را طمع خام است. نعت است مر کسی را که صاحب طمع خام باشد :
یکیش خام طمع خواند و یکی بدنفس
یکی کلنگی گوید، یکی چه خوزیخوار.
که چو من سوخته در خیل تو بسیاری هست.
تو من خام طمع بین که چه سودا دارم.
ای دل خام طمع این هوس از یاد ببر.
یکیش خام طمع خواند و یکی بدنفس
یکی کلنگی گوید، یکی چه خوزیخوار.
کمال الدین اسماعیل.
نه من خام طمع عشق تو ورزیدم و بس که چو من سوخته در خیل تو بسیاری هست.
سعدی ( طیبات ).
جانم از پختن سودای وصال تو بسوخت تو من خام طمع بین که چه سودا دارم.
سعدی.
زلف چون عنبر خامش که ببوید هیهات ای دل خام طمع این هوس از یاد ببر.
حافظ.
فرهنگ عمید
دارای آرزوهای بیهوده، کسی که بیهوده به چیزی طمع می بندد: نه من خامطمع عشق تو می ورزم و بس / که چو من سوخته در خیل تو بسیاری هست (سعدی۲: ۳۶۳ ).
پیشنهاد کاربران
بوسه بر لب شیرین تو دارم دعوی
تو من خام طمع بین که چه دعوی دارم
تو من خام طمع بین که چه دعوی دارم
کلمات دیگر: