کلمه جو
صفحه اصلی

زبان بهاری

دانشنامه عمومی

زبان بهاری از گروه زبان های ایرانی است که فقط لهجه مختص این شهر بوده و وارث لغات بسیار از اعصار بسیار کهن است. با اینکه شهر بهار تا نیم قرن اخیر دهستانی بیش نبود امّا واجد خصوصیات تمدنی ویژه بود که از قدیم تا نیم قرن اخیر دارای ارگ، کاروانسرا، مساجد، مکتب خانه ، حمام، بازار و صنایع آهنگری، سنگتراشی و برخی آثار تمدنی کهن را داشت. افراد تحصیل کرده که از مکتب خانه ها فارغ می شد طیف های مختلف سیاسی، مذهبی، فلسفی و فرهنگی را تشکیل می دادند.
بهاری
زبان بهاری از گویش های خاص پهلوی آذری است که اکثر واژه های آن از کلمات فارسی یا پارسی باستان تشکیل شده امّا مفهوم کاملاً متفاوت دارد گویی لغات و واژه های زبان بهاری از زبان فارسی وام گرفته شده است یا بالعکس زبان فارسی از زبان بهاری اخذ گشته است. با اینکه این زبان ریشه آذری دارد امّا هیچگاه در محاوره با افراد متکلم به زبان آذری بلاخص تبریز، اورمیه، اردبیل و حتا استانبولی سخن همدیگر را نمی فهمند و گاهی مواقع هشتاد درصد گفتگو برای طرفین قابل فهم نیست.
مثل ها و نصایح بیشماری از این گویش بجا مانده است، از جمله ضرب المثلی که به قوم ماد اشاره می نماید. هیچگاه تصوّر نمی شد آوازه و شعاع این مثل از محدوده جغرافیای شهر بهار فراتر رفته باشد امّا این مثل معروف حتا از جغرافیای ایران فراتر رفته گویا در آسیای صغیر هنوز هم رایج است. در گفتگو گاهی کسی در جمع؛ موضوعی را ادعا می کند که احتمال دارد آن ادعا کذب باشد. مثلا فردی بگوید: پارسال سنگی را به وزن صد کیلو از میانه راه برداشتم. شنونده ادعایش را نمی پذیرد و می خواهد او را محک بزند. بجای حاشیه رفتن صریح می گوید: همدان ایراق، کَردوسه یاخون . یعنی بجای ادعا عملاً گفته ات را ثابت کن.
کنکاش جدی در این مورد تا کنون صورت نگرفته ولی تفاوت آن از زبان ترکی در مثل فوق کاملاً مشهود است. در بیشتر اصطلاحات مشترک با زبان فارسی می توان ورود، سرود، درود، دروغ یا اصطلاحاتی دیگر مانند باش، بود، سور، دخت، ریخت و بسیاری دیگر را که تلفظ همسان داشته ولی مفهوم متفاوت دارند، مثال آورد.


کلمات دیگر: