کلمه جو
صفحه اصلی

درگاهی

فرهنگ فارسی

1. میانایی در رایانه که می‌توان افزاره را ازطریق بافه به آن وصل کرد 2. پایانگاهی (endpoint) برای اتصال منطقی در برخی از شبکه‌های مخابراتی


منسوب به درگاه درباریان و مردمان و سپاهیان که در خدمت دربارند

فرهنگ معین

( ~. ) (اِمر. ) تورفتگی در یک دیوار از کف زمین تا بلندی قد انسان به صورت اشکاف یا دولابچة بدون در.

لغت نامه دهخدا

درگاهی. [ دَ ] ( ص نسبی ) منسوب به درگاه. || درباریان و مردمان و سپاهیان که در خدمت دربارند : پس به مشاورت آلتونتاش...تغتمش جامه دار نامزد شد به سالاری این شغل با چهار هزار سوار درگاهی و سه هزار پیاده. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 63 ). بیرون سرای پرده بسیار مردم درگاهی ایستاده بودند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 551 ). || ( اِمرکب ) در اصطلاح عامه مردم ، عتبه. آستانه. درگاه.

فرهنگ عمید

آستانه.

فرهنگستان زبان و ادب

{port} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] 1. میانایی در رایانه که می توان افزاره را ازطریق بافه به آن وصل کرد 2. پایانگاهی (endpoint ) برای اتصال منطقی در برخی از شبکه های مخابراتی

گویش مازنی

/dargaahi/ پای در – درگاه – در آستانه ی در - پادری

۱پای در – درگاه – در آستانه ی در ۲پادری



کلمات دیگر: