شیطان و ابلیس
زوبع
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(زُ بَ ) [ ع . ] (اِ. ) شیطان ، ابلیس .
لغت نامه دهخدا
زوبع. [ زَ ب َ ] (اِخ ) زوبعة. (اقرب الموارد). شیطان . ابلیس . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به زوبعة شود.
زوبع. [ زَ ب َ ] (ع ص ) مرد کوتاه بالا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). قصیر و حقیر. (اقرب الموارد). هذا ما فی الصحاح و قال فی القاموس : «الروبع»؛ القصیر الحقیر بالراء مهملة لا غیر و تصحف علی الجوهری فی اللغة... (منتهی الارب ). رجوع به روبع و منتهی الارب شود.
زوبع. [ زَ ب َ ] ( ع ص ) مرد کوتاه بالا. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). قصیر و حقیر. ( اقرب الموارد ). هذا ما فی الصحاح و قال فی القاموس : «الروبع»؛ القصیر الحقیر بالراء مهملة لا غیر و تصحف علی الجوهری فی اللغة... ( منتهی الارب ). رجوع به روبع و منتهی الارب شود.
زوبع. [ زَ ب َ ] ( اِخ ) زوبعة. ( اقرب الموارد ). شیطان. ابلیس. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به زوبعة شود.
زوبع. [ زَ ب َ ] ( اِخ ) زوبعة. ( اقرب الموارد ). شیطان. ابلیس. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به زوبعة شود.
فرهنگ عمید
۱. حقیر، پست.
۲. کوتاه.
۳. (اسم ) شیطان، ابلیس.
۲. کوتاه.
۳. (اسم ) شیطان، ابلیس.
پیشنهاد کاربران
شیطان . ابلیس
کلمات دیگر: