تیزباد. ( اِ مرکب ) بادی سخت و تند. بادی طوفان زا :
که گر گیو و گودرز و آن دیوزاد
شوند ابر غرنده یا تیزباد.
برآمد غمی گشت ازو رشنواد.
که گر گیو و گودرز و آن دیوزاد
شوند ابر غرنده یا تیزباد.
فردوسی.
چنان بد که روزی یکی تیزبادبرآمد غمی گشت ازو رشنواد.
فردوسی.
رجوع به تیز و دیگر ترکیبهای آن شود.