چوبلی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
چوبلی. ( اِخ ) دهی است از دهستان مانه بخش مانه شهرستان بجنورد که در 2 هزارگزی باختر مانه سر راه مالرو عمومی مانه به کاشک آباد واقع است. جلگه و گرمسیر است. 274 تن سکنه دارد. از رودخانه اترک مشروب میشود. از محصولاتش پنبه و برنج است. مردمش بزراعت و مالداری اشتغال دارند. راهش مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).
چوبلی . (اِخ ) دهی است از دهستان آقابای بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس که در 14 هزارگزی جنوب گنبد و 2 هزارگزی باختر گنبد به شاه پسند واقع شده است . دشت است و معتدل . 50 تن سکنه دارد. از رودخانه ٔ نوده آبیاری میشود. از محصولاتش غلات ، حبوبات و لبنیات است . صیفی کاری در آنجا رواج دارد. مردمش بکشاورزی و گله داری اشتغال دارند. و صنایع دستی زنان قالی ، پلاس و خورجین بافی است . به گنبدقابوس راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
چوبلی . (اِخ ) دهی است از دهستان مانه بخش مانه شهرستان بجنورد که در 2 هزارگزی باختر مانه سر راه مالرو عمومی مانه به کاشک آباد واقع است . جلگه و گرمسیر است . 274 تن سکنه دارد. از رودخانه ٔ اترک مشروب میشود. از محصولاتش پنبه و برنج است . مردمش بزراعت و مالداری اشتغال دارند. راهش مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).