طبل زدن . نواختن طبل . نواختن چوب بر تخته . عمل پاسبانان شبگرد در بیدار ساختن پاسبانان با نواختن چوبی به چوب دیگر .
چوبک زدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
چوبک زدن. [ ب َ زَ دَ ] ( مص مرکب ) طبل زدن. نواختن طبل. نواختن چوب بر تخته. عمل پاسبانان شبگرد در بیدار ساختن پاسبانان با نواختن چوبی به چوب دیگر :
ناهید زخمه زن گه چوبک زدن به شب
چابک زن خراجی چوبک زنان اوست.
ناهید زخمه زن گه چوبک زدن به شب
چابک زن خراجی چوبک زنان اوست.
خاقانی.
کلمات دیگر: