( تذریة ) تذریة. [ ت َ ی َ ] ( ع مص ) برداشتن باد خاک را و پرانیدن و بردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || بر باد دادن خاک کان را، بطلب زر. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). جستن زر ازخاک معدن. ( از متن اللغه ). || بر باد کردن خرمن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( متن اللغه ) ( المنجد ). || فریز کردن گوسپند و ماندن پاره ای از پشم بر گوسپند جهت نشان. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( از متن اللغه ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || ستودن کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( متن اللغه ). || حسب خویش را ستودن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( آنندراج ).ستودن حسب خود را و برداشتن خود را. ( از آنندراج ). ستودن حسب خود را. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).
تذریه
لغت نامه دهخدا
تذریة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) برداشتن باد خاک را و پرانیدن و بردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (اقرب الموارد) (المنجد). || بر باد دادن خاک کان را، بطلب زر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). جستن زر ازخاک معدن . (از متن اللغه ). || بر باد کردن خرمن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (متن اللغه ) (المنجد). || فریز کردن گوسپند و ماندن پاره ای از پشم بر گوسپند جهت نشان . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از متن اللغه ) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || ستودن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (متن اللغه ). || حسب خویش را ستودن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ).ستودن حسب خود را و برداشتن خود را. (از آنندراج ). ستودن حسب خود را. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
کلمات دیگر: