کلمه جو
صفحه اصلی

ترئیه

لغت نامه دهخدا

( ترئیة ) ترئیة. [ ت َ ی َ ] ( ع مص ) بنمودن کسی را خلاف اعتقاد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || پیش کردن کسی را آینه ، یا پیش داشتن او را تا بیند در آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || ( اِمص ) خوبی. || ( اِ ) دیدار خوب. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

ترئیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) بنمودن کسی را خلاف اعتقاد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). || پیش کردن کسی را آینه ، یا پیش داشتن او را تا بیند در آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || (اِمص ) خوبی . || (اِ) دیدار خوب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: