افراسیاب
پورپشنگ
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
پورپشنگ. [ رِ پ َ ش َ ] ( اِخ ) افراسیاب :
مرا جز بدو نیست امروز جنگ
من و گرز و میدان پور پشنگ.
پشه ای باشد به پیش گرزه اش پور پشنگ.
مرا جز بدو نیست امروز جنگ
من و گرز و میدان پور پشنگ.
فردوسی.
ارزنی باشد به پیش حمله اش ارژنگ دیوپشه ای باشد به پیش گرزه اش پور پشنگ.
منوچهری.
پیشنهاد کاربران
جنگ آور و شیر دل
مرد قوی هیکل و با دل و جرعت
مرد قوی هیکل و با دل و جرعت
کلمات دیگر: