توده , لخته خون , دلمه شدن , لخته شدن (خون) , انسداد جريان خون , بستگي راه رگ
جلطه
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
( جلطة ) جلطة. [ ج ُ طَ ] ( ع اِ ) جرعه ای از دوغ سطبر. ( از اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ).
جلطة. [ ج ُ طَ ] (ع اِ) جرعه ای از دوغ سطبر. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
کلمات دیگر: