کلمه جو
صفحه اصلی

خط خط

فارسی به انگلیسی

scribble, streaky, scratchy

streaky, scratchy


scribble


مترادف و متضاد

bandy (صفت)
چنبری، کچ، خط خط، مخطط یا راه راه

striped (صفت)
خط خط، راه راه، مخطط

stripy (صفت)
خط خط، راه راه، مخطط

فرهنگ فارسی

با خطها مخطط

لغت نامه دهخدا

خطخط. [ خ َ خ َ ] ( ص مرکب ) با خطها. مخطط. صاحب خطوط :
خطخط که کرده جزع یمانی را
بوی از کجاست عنبر سارا را.
ناصرخسرو.
|| کلمه امر که در فرمان دادن کسی را که ناگهان با نیزه حمله کند، استعمال کنند. ( از ناظم الاطباء ).


کلمات دیگر: