اسم و رسم دار
فارسی به انگلیسی
فرهنگ معین
(اِ مُ رَ ) (ص مر. ) کنایه از: سرشناس ، معروف .
پیشنهاد کاربران
اصیل
صاحب عنوان، با اسم و رسم
اسم و رسم دار: [ اصطلاح در تداول عامه ]اصیل . صاحب عنوان، با اسم و رسم
( ( "اختیار دارید ماه منیر تا دم مرگ بابام تا همین الان فکر می کردو فکر می کند مغبون شده . که باید
زن فلان الدوله می شد . که بابام از خانواده ی اسم و رسم دار نبود . " ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص78 . ) )
( ( "اختیار دارید ماه منیر تا دم مرگ بابام تا همین الان فکر می کردو فکر می کند مغبون شده . که باید
زن فلان الدوله می شد . که بابام از خانواده ی اسم و رسم دار نبود . " ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص78 . ) )
کلمات دیگر: