کلمه جو
صفحه اصلی

انکار کردن


برابر پارسی : ورسوریدن (گویش هرات)، بِستاوه شدن

فارسی به انگلیسی

contradict, gainsay, deny, disavow, disown, swallow, to deny, to renounce

to deny, to renounce


contradict, gainsay, deny, disavow, disown, swallow


فارسی به عربی

اترک , انکر , تعهد بنبذه , تناقض
نزاع

اترک , انکر , تعهد بنبذه , تناقض


مترادف و متضاد

gainsay (فعل)
انکار کردن، رد کردن، نقض کردن

abnegate (فعل)
انکار کردن، ترک کردن، برخود حرام کردن، کف نفس کردن، منکر شدن

deny (فعل)
انکار کردن، منکر شدن، رد کردن، حاشا کردن، تکذیب کردن

disclaim (فعل)
انکار کردن، رد کردن، قبول نکردن، منکر ادعایی شدن، از خود سلب کردن، ترک دعوا کردن نسبت به

recant (فعل)
انکار کردن، به خطای خود اعتراف کردن، حرف خود را رسما پس گرفتن، گفته خود را تکذیب کردن

renege (فعل)
انکار کردن، گول زدن، دبه کردن

repudiate (فعل)
انکار کردن، منکر شدن، رد کردن

dispute (فعل)
انکار کردن، مشاجره کردن، سر و کله زدن، مباحثه کردن، جدال کردن

forswear (فعل)
انکار کردن، عهد شکستن، باسوگند انکار کردن

disaffirm (فعل)
انکار کردن، رد کردن، نقض کردن

forsake (فعل)
رها کردن، انکار کردن، ول کردن، پشت سرگذاشتن

unsay (فعل)
انکار کردن، پس گرفتن، نگفتن، گفته نشدن

renounce (فعل)
انکار کردن

فرهنگ فارسی

امتناع کردن وازدن ناخستو شدن .

لغت نامه دهخدا

انکار کردن. [ اِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) نشناختن چیزی یا کسی را. منکر شدن. خستو نبودن : انکار قول یا نوشته خود کردن ؛ زیرآن زدن. نکیر. نفی. ( یادداشت مؤلف ). جحد. جحود. ( دهار ). امتناع کردن. ابا کردن. نپذیرفتن :
هر آن کسی که چنین صنع خوب دید به چشم
چگونه کرد تواند به صانعش انکار.
ناصرخسرو.
ملک او را چون عدو انکار کرد
از پی او کینه منکرکشید.
مسعودسعد.
عذر من بین درآخر قرآن
لفظ الناس را مکن انکار.
خاقانی.
گر سر این کار داری کار کن
ور نه ای این کار را انکار کن.
عطار.
جانی دارم که از جهالت
انکار نمی کنم نه اقرار.
عطار.
کجا توانمت انکار دوستی کردن
که آب دیده گواهی دهد به اقرارم.
سعدی.
چون من بنفس خویشتن اینکار میکنم
بر فضل دیگران بچه انکار میکنم.
سعدی.
ای که انکار کنی عالم درویشان را
تو چه دانی که چه سود او سر است ایشان را.
سعدی.
شرمنده نیستی که به این دستگاه حسن
دل می بری ز مردم و انکار می کنی.
صائب ( از آنندراج ).

واژه نامه بختیاریکا

حرف وا خردن؛ نُکول کردِن

پیشنهاد کاربران

جر

حاشا

استنکار


انکار کردن به معنی رها کردن

ظی

خود را به کوچه ٔ علی چپ زدن ؛ در تداول عامه برای جلب نفعی یا احتراز از زیانی تجاهل کردن. نمودن که از موضوع بکلی بی خبر است.

زیردرروی ، حاشا کردن ، انکار کردن

حاشا . . . . ورسوریدن. . . . . . . .

زیر چیزی زدن

در فارسی از ( انکار و کردن ) یا ( حاشا و کردن ) استفاده میشه ولی در ترکی فعل ساده دارد. ( دانماق )


کلمات دیگر: