کلمه جو
صفحه اصلی

سهل شدن


مترادف سهل شدن : آسان شدن، میسر گشتن، ساده شدن

متضاد سهل شدن : سخت شدن، مشکل شدن، دشوار شدن

مترادف و متضاد

آسان شدن، میسر گشتن، ساده شدن ≠ سخت شدن، مشکلشدن، دشوار شدن


پیشنهاد کاربران

گره سست شدن . [ گ ِ رِه ْ س ُ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) گره سست شدن بر چیزی ، آسان و سهل شدن آن : [ پس از هفت سال تجسس عاقبت گیو جوانی را می بیند و گمان می برد که او کیخسرو است ] .
به دل گفت گیو این بجز شاه نیست
چنین چهره جز درخور گاه نیست
پیاده بدو تیز بنهاد روی
چو تنگ اندرآمد بنزدیک اوی
گره سست شد بر در رنج اوی
پدید آمد آن نامور گنج اوی
[ یعنی کیخسرو پدید آمد ] .

فردوسی .


کلمات دیگر: