کلمه جو
صفحه اصلی

سرزدن به

فارسی به انگلیسی

amount, total, to call on, to run into, to amount to

to call on, to run into, to amount to


amount, total


پیشنهاد کاربران

drop by

سرْوقت کسی رفتن: [مجاز] به ملاقات او رفتن.

سرزدن به : [ اصطلاح در تداول عامه ] سرْوقت کسی رفتن،
( ( آرزو کشو را باز کرد وخندید "یادم هست آقا نعیم "کیف پول را در آورد پول داد به نعیم "زود برگرد آگهی ها را ببری . چاپخانه هم باید سر بزنی. سر برگ ها حاضر شده. "به نعیم نگاه کرد. ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص45 . ) )


کلمات دیگر: