( توزرد درآمدن ) معنی اصطلاح -> توزرد [ از آب / از کار ] درآمدن
در عمل نامرغوب تر / بدتر / کم ارزش تر از آنچه که انتظار می رفت خود را نشان دادن؛
برخلاف انتظار، تقلبی / قلابی / به دردنخور از کار درآمدن
مثال:
دلمون خوش بود که بین همه ی این جماعت، این یکی آدم درست وحسابی و راستگوییه که این هم توزرد از آب دراومد.
در عمل نامرغوب تر / بدتر / کم ارزش تر از آنچه که انتظار می رفت خود را نشان دادن؛
برخلاف انتظار، تقلبی / قلابی / به دردنخور از کار درآمدن
مثال:
دلمون خوش بود که بین همه ی این جماعت، این یکی آدم درست وحسابی و راستگوییه که این هم توزرد از آب دراومد.