مترادف خوش بیان : خوش کلام، خوش گفتار، خوش تقریر، شیرین سخن، نیکوسخن متضاد خوش بیان : بدسخن برابر پارسی : شیرین سخن
خوش بیان. [ خوَش ْ / خُش ْ ب َ ] ( ص مرکب ) خوش سخن. نکوسخن. نیکوگو. نیک کلام. نکوکلام. خوش زبان. ( یادداشت مؤلف ).
آراسته سخن . [ ت َ / ت ِ س ُ خ َ ] ( ص مرکب ) خوش بیان : و در خواص [ خواص زر ] چنان آورده اند که کودک خرد را چون به دارودان زرش شیر دهند آراسته سخن آید و بر دل مردم شیرین آید. ( نوروزنامه ) .