کلمه جو
صفحه اصلی

اکاره


برابر پارسی : دست کم گیری، روی آوردن

فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱ - برزگر. ۲ - دهقانی ساکن یک ده که سهمی از زمینهای دایر ندارد و برای کار کردن بدیه های مجاور میرود جمع : اکره.
یا اکارت . خوار پنداشتن کسی را سست و ناتوان شمردن .

لغت نامه دهخدا

اکاره. [ اَک ْ کا رَ ] ( ع ص ) اکارة. برزگر. || دهقان ساکن یک ده که سهمی از زمینهای دایر ندارد و برای کار کردن به دیه های مجاور می رود. ج ، اَکَرَة. ( فرهنگ فارسی معین ).

اکارة. [ اِ رَ ] (ع مص ) اکارت . خوار پنداشتن کسی را و سست و ناتوان شمردن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ازناظم الاطباء). استذلال . استضعاف . (یادداشت مؤلف ).


فرهنگ فارسی ساره

دس تکم گیری، روی آوردن


گویش مازنی

/akaare/ کشاورز بی زمین که به روی زمین عاریتی کشت کند - بی کاره ۳بیگانه

۱کشاورز بی زمین که به روی زمین عاریتی کشت کند ۲بی کاره ۳بیگانه ...



کلمات دیگر: