مترادف ملحق کردن : متصل کردن، پیوند دادن، منضم کردن، الحاق کردن، افزودن
ملحق کردن
مترادف ملحق کردن : متصل کردن، پیوند دادن، منضم کردن، الحاق کردن، افزودن
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
ددْماجٌ
مترادف و متضاد
متصل کردن، پیوند دادن
منضم کردن، الحاق کردن، افزودن
۱. متصل کردن، پیوند دادن
۲. منضم کردن، الحاق کردن، افزودن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) پیوند دادن پیوستن : [ رقم مغلطه بر دفتر دانش نزنیم سر حق بر ورق شعبده ملحق نکنیم . ] ( حافظ . ۲۶۱ )
فرهنگ معین
(مُ حَ. کَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص م . ) پیوستن ، اضافه کردن .
کلمات دیگر: