کلمه جو
صفحه اصلی

بهبودی یافتن

فارسی به انگلیسی

rally

فارسی به عربی

تحسن

مترادف و متضاد

gain (فعل)
رسیدن، نائل شدن، نائل شدن به، بدست اوردن، پیدا کردن، پیش رفتن، بهبودی یافتن، زیاد شدن، فایده بردن، تسخیر کردن، سود بردن، کسب کردن، فایده دیدن

improve (فعل)
اصلاح کردن، بهتر کردن، بهبودی یافتن، تکمیل کردن، پیشرفت کردن، بهبودی دادن، اصلاحات کردن

ameliorate (فعل)
اصلاح کردن، بهتر شدن، بهتر کردن، چاره کردن، بهبودی یافتن

better (فعل)
بهتر شدن، بهتر کردن، بهبودی یافتن

amend (فعل)
اصلاح کردن، بهتر کردن، بهبودی یافتن، ترمیم کردن

recover (فعل)
بهبودی یافتن، دریافت کردن، شفاء یافتن، بهوش امدن، بهبود یافتن، دوباره بدست اوردن، ترمیم شدن، باز یافتن

recuperate (فعل)
بهبودی یافتن، شفاء یافتن، نیروی تازه یافتن

pick up (فعل)
بهبودی یافتن، چیدن، برداشتن، بلند کردن، سرعت گرفتن

convalesce (فعل)
بهبودی یافتن، شفاء یافتن، بهگرا شدن، دوره نقاهت را گذراندن

mend (فعل)
درست کردن، بهبودی یافتن، شفاء دادن، رفو کردن، مرمت کردن، تعمیر کردن

pull round (فعل)
بهبودی یافتن، رفع نقاهت کردن

پیشنهاد کاربران

سالم شدن_ خوب شدن

خوب شدن - سالم شدن


کلمات دیگر: