کلمه جو
صفحه اصلی

مجش

لغت نامه دهخدا

مجش. [ م ِ ج َش ش ]( ع اِ ) دستاس. مِجَشَّة. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). دست آس. آسیای دستی.

مجش. [ م ُ ج ِش ش ] ( ع ص ) کبیده کننده گندم. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). آن که نیم کوب می کند. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || کوبنده و شکننده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

مجش . [ م ِ ج َش ش ](ع اِ) دستاس . مِجَشَّة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دست آس . آسیای دستی .


مجش . [ م ُ ج ِش ش ] (ع ص ) کبیده کننده ٔ گندم . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آن که نیم کوب می کند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کوبنده و شکننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).


گویش مازنی

/mejesh/ گام نهادن – قدم برداشتن

گام نهادن – قدم برداشتن



کلمات دیگر: